بندر عباس 1.1.1393
شب به بندر عباس رسیدیم.باباجون تو رستوران بادگیران کار داشت میخواست نرم افزار ها یی رو که نصب کرده به روز رسانی کنه که تا ساعت 2 شب طول کشید. ما شام خوردیم و رفتیم ولی باباجون موند.
عمو جون مصطفی (دوربین فلش نزد و عکس یک کوچولو تاریک شده)
شما و خاله جون زهرا
شما و مامان جون
شام میگو پفکی و کباب لقمه مخصوص خوردیم
ظرفای ماستش خیلی قشنگ بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی