خوش اومدی به خونه
یه روز بعد از تولدت از بیمارستان مرخص شدیم و به خونه اومدیم.دکترم خیلی دیر اومد.منم حدود 15 ساعت چیزی جز سرم خوراکی که به من تزریق می شد اجازه نداشتم بخورم .حسابی تشنه شده بودم.بالاخره خانوم دکتر اومدن و گفتن که می تونم بیام خونه و هر چی می خوام بخورم.وقتی اومدیم خونه،مادرجان(مادربزرگ من) برام یه شوربای خوشمزه درست کرده بودن.خاله جون سمیه هم از نیشابور اومده بود تا خوشگل منو ببینه.خلاصه همه منتظرت بودن کوچولوی مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی